اميرعباساميرعباس، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

عسل مامان نفس بابا

تولد امیرعباس

بالاخره با دو ماه تاخیر بالاخره مامانی موفق شد عکسهای تولدت و تو وبلاگت بذاره تولدت رو بخاطر اینکه به بابایی مرخصی ندادند ٧ تیرماه برگزار کردیم با اینکه خونمون کوچیک بود و نتونستم همه فامیل و دعوت کنم ولی با همین مهمونای کم هم خیلی خوش گذشت اینم عکسای تولد ...
23 شهريور 1392

بن بن بن 1

بعد از اینکه بن بن بن مقدماتی رو کامل یاد گرفتی . منم دیدم خیلی به یادگیری علاقه داری یک اونو برات خریدم و خاله بهت آموزش میده الان کلی کلمه رو میتونی بخونی مثل پا-چشم-آب-بابا-مامان-تاب-چشم و... تو خیلی باهوشی و سریع یاد میگیری حرفای گنده تر از دهنت هم میزنی مثلا میگی چه کیفی داره یا خدایا  چیکار کنم با کی بازی کنم ما هم کلی میخندیم هرشب هم باید ببریمت پارک و بری توی استخر توپ الان هم خونه مامان جونی چند روزه که خاله چشماشو لیزیک کرده و باید استراحت کنه ولی مگه تو مذاری همش عینک دودی اونو برمداری و خودت به چشمت میذاری امروز چهارشنبه هست و دیگه امروز میام میبرمت خونه تازه یاد گرفتی برا غذا خوردنت به مامان جون میگی بریم حیاط...
20 شهريور 1392

بدون عنوان

بقیه هم زحمت کش کشیده بودند و به تو پول دادند مامان بزرگها و عمه ها و دخترعمه فرشته واقعا دست همشون درد نکنه اینم یه عکس از باباجون که تو رو خیلی خیلی دوست داره تو هم هرجا اون میره دوست داری باهاش بری مخصوصا مسجد که میگی بریم الله ...
20 شهريور 1392
1